درشـبِ مـیـلادِ مـنـجـیِ تـمـامِ کـائـناتمـات ومبهـوتِ کلامُالله قـرآن میشوم کاش میشد سامرا باشمبه دور ازحاشیهدورازشهرِ تولّد پُر زهجران میشوم جـشـن میگـیـرم به امیّـدِ نـگـاهِ فـاطمه گاه میسـوزم در این اثـنـا ز آهِ فاطـمه میروم ساکن شوم درمحضرِ یک دلبریمیروم تبریک گویم بر امامِ عـسکری از افق سر زد جمالِ فاطمی طلعت زمهردلبری دارم پُرازالطاف وذوقِ مادری آخـرین حجّـت شده هـمـنامِ خـتـم الانبیادروجودش هست آثاری پُرازپیغمبری ارثِ این آقاست قطعاً ذوالفـقارِ مرتضاجلوهگرخواهد شد این سرورتماماً حیدری حـامی مستـضعـفـان وعـزّتِ اهلِ وفـاهرزپا افـتادهای را میکـند اویـاوری جشن میگـیرم به امـیّد ظهـورِحضرتش تکیه کردم بر نگاه و بر وفا و غیرتش زادۀ نرگـس جهـانی راگـلستان میکند غنچۀ لبهای دنیا را چهخندان میکند با طلوعِ نورِ رویش ظلمت ازعالم پریدخالِ مشگیناش دو دنیا را چه چراغان میکند گفـتنِ ذکرش ثواب است و یقـیناً نامِ اوقـلبهای خـسته رالبـریزِایمان میکند آمده فـرزندِ حـیدرآن کسی که با دمشسفرههای خالیِ هرشیعه پُرنانمیکند آخرش بایکِ طلـوعِ ناگهـانیجمعهایعالمی را غرق شادی وثناخوان میکند با ظهورش زندگی راهدیه میبخشد به ما میرود بعد ازمدینه خسته جان تا کربلا دردهـا را بـازدرمـان میدهـدبیادّعـا کارهارا خـوب سامـان میدهد بیادّعا میرسد تندیسِ اخلاص و رهایی میدهدتک تکِ افراد را جان می دهد بیادّعا میرسد یک روزبا حال وهوای حیدریحسّ وحالی را دو چندان میدهد بیادّعا کـیـنـههـا را مـیزدایـد ازدلِ اهـلِ ولا لطفِ بیحـدّ وفـراوان میدهـد بیادّعا میکند احـیا همه دلمردگان را با نگاه درحـقیـقت با نگه جان میدهد بیادّعا میرسد یک روزبا الطافِ خاصِ داوری میکـند دلهای مـردم سـراسـرمـادری